اسلام تحصيل مال و معيشت و يا به تعبير جامع تر «اقتصاد» را در زندگي بشر داراي اهميت مي داند ولي نه بسان جوامع سرمايه داري كه آن را اصيل دانسته و تمام فضائل اخلاقي و عواطف انساني را فداي آن مي نمايند. بلكه آن را يكي از امور مؤثر در زندگي قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضيلت را هم ناديده نگرفته است و در هر شرائط اولويت را به اخلاق و فضيلت داده است.
و لذا در روايات زيادي مسلمانان را به اصلاح كار و معيشت يكديگر موظف نموده و توانگران را به دستگيري از فقيران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها كه از اين وظيفه مقدس اخلاقي و اجتماعي شانه خالي كنند و در اثر دست زدن به راههاي زيانبار بازرگاني انحصاري و زياده طلبي، توازن اقتصادي را به خطر مي افكنند، به شدت تهديد و نكوهش كرده است.
امام صادق – عليه السلام – مي فرمايد: هركس صبح كند بدون آنكه قصدش رسيدگي به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نيست و هركس صداي مردي را بشنود كه مسلمانان را به ياري مي طلبد و به ياري او نشتابد، مسلمان نيست. [۱]
كليني از «سماعة » روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام سئوال كردم: گروهي سيرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتي گردآورده اند، درحالي كه برادران مسلمانشان شديدا به شدت محتاجند و زكات هم براي آنها كفاف نمي دهد، آيا رواست آنها سير باشند درحالي كه برادرانشان در اين روزگار سخت گرسنه هستند؟
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحرمه، فيحق علي المسلمين الاجتهاد فيه والتواصل والتعاون عليه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منكم تكونون علي ما امرالله فيهم رحماء بينكم متراحمين ».[۲]
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نبايد به او ستم كند و نبايد او را تنها بگذارد و خوارش نمايد (ونسبت به وضع او بي تفاوت باشد) و نبايد او را محروم كند (وبا داشتن ثروت اضافي او را در فقر و فلاكت بگذارد) پس بر مسلمانان لازم است كه در برادري و برابري باهم كوشا باشند و بر كمك و رسيدگي به هم و بپا خواستن به ياري حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا[۳] نسبت به هم مهربان و بخشاينده باشند.
كليني از ابو بصير از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«ايما رجل من شيعتنا اتي رجلا من اخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر الا ابتلاه الله بان يقضي حوائج عدة من اعدائنا يعذبه الله عليها يوم القيامة ».[۴]
ترجمه: هرگاه يكي از شيعيان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش ياري بخواهد واو با اينكه تواناست، كمكش نكند، خدا او را به قضاي حاجتهايي گروهي از دشمنان ما، مبتلا مي كند تا بر اين كار او را در روز قيامت عذابش كند.
كليني و صدوق از «فرات بن احنف » از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«ايما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج اليه وهو يقدر عليه من عنده او من عند غيره اقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه مزرقة عيناه مغلولة يداه الي عنقه، فيقال: هذا الخائن الذي خان الله ورسوله، ثم يؤمر به الي النار».[۵]
ترجمه: هر مؤمني برادر مؤمنش را از چيزي كه به آن احتياج دارد و از خود يا از ديگري بتواند آن چيز را به او برساند، محروم كند، خداوند او را در روز قيامت با روي سياه و چشمان برگشته و دستان به گردن آويخته، بازداشت مي كند و اعلان مي شود: اين همان خائني است كه به خدا و رسولش خيانت كرده، سپس امر مي شود او را به آتش افكنند.
كليني از مفضل بن قاسم روايت كرده كه گفت: امام صادق عليه السلام فرمود:
«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الي سكناها فمنعه اياها قال الله عزوجل: ملائكتي ابخل عبدي علي عبدي بسكني الدار الدنيا و عزتي و جلالي لا يسكن جناني ابدا».[۶]
ترجمه: هركس خانه اي داشته باشد و مؤمني به سكناي آن محتاج باشد و او محرومش كند، خداوند مي فرمايد: فرشتگان من اين بنده من در دنيا، از اسكان دادن بنده ديگرم در خانه اش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هيچ گاه در بهشت من ساكن نمي شود.
قرآن مجيد مي فرمايد:
ارايت الذي يكذب بالدين فذلك الذي يدع اليتيم و لا يحض علي طعام المسكين فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون والذين هم يراءون و يمنعون الماعون.[۷]
ترجمه: آيا كسي كه روز جزا را پيوسته انكار مي كند، مشاهده كردي؟ او همان كسي است كه يتيم را با خشونت مي راند. و ديگران را به اطعام مسكين تشويق نمي كند. پس واي بر نمازگزاراني كه نماز خود را به دست فراموشي مي سپارند، آنها كه ريا مي كنند و ديگران را از ضروريات زندگي منع مي نمايند.
«ماعون » از ماده «معن » به معني چيز كم است و بسياري از مفسرين معتقدند كه منظور از آن در اين جا اشياء جزئي است كه مردم مخصوصا همسايه ها از يكديگر به عنوان عاريه يا تملك مي گيرند مانند مقداري نمك، آب، آتش(كبريت)، ظروف و مانند اينها.
بديهي است كسي كه از دادن چنين اشيائي به ديگران خودداري مي كند، آدم بسيار پست و بي ايماني است يعني آنها به قدري بخيلند كه حتي از دادن اين اشياء كوچك مضايفه دارند درحالي كه همين اشياء كوچك گاه نيازهاي بزرگي را برطرف مي كنند و منع آن، مشكلات بزرگي در زندگي مردم ايجاد مي نمايد.
جمعي گفته اند: منظور از «ماعون » زكات است.
در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است كه در تفسير ماعون فرمود:
هو القرض يقرضه والمتاع يعيره و المعروف يصنعه: ماعون وامي است كه انسان به ديگري مي دهد و وسائل زندگي است كه به عنوان عاريه در اختيار ديگران مي گذارد و كمكها و كارهاي خيري كه انسان انجام مي دهد.[۸]
در روايت ديگري از امام صادق عليه السلام اين معني نقل شده و در ذيل آن آمده است كه راوي گفت: ما همسايگاني داريم كه وقتي وسائلي را به آنها عاريه مي دهيم آن را مي شكنند و خراب مي كنند، آيا گناه است به آنها ندهيم؟ فرمود: دراين صورت مانعي ندارد.[۹]
مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حديث مناهي رسول اكرم صلي الل.ه عليه وآله روايت كرده:
«نهي رسول الله صلي الله عليه وآله ان يمنع احد الماعون جاره ».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگي (ازقبيل: ديگ، كاسه، سطل، آب، نمك، آتش و نظائر اينها) به همسايه نهي كرده.
و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خيره يوم القيامة و وكله الي نفسه و من وكله الي نفسه فما اسوء حاله… و من احتاج اليه اخوه المسلم في قرض و هو يقدر عليه فلم يفعل حرم الله عليه ريح الجنة … و من اكرم اخاه المسلم فانما يكرم الله عزوجل ».[۱۰]
ترجمه: هركس كه آنها را از همسايه اش دريغ دارد، خدا در روز قيامت خيرش را از او دريغ مي دارد واو را به خود وامي گذارد و چه بسيار بد است حال كسي كه خدا او را به خود واگذارد و هركس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اينكه مي تواند قضاي حاجتش برآورد، كوتاهي نمايد و حاجتش را برنياورد خداوند نسيم بهشت را بر او حرام مي گرداند، تا آنجا كه فرمود: وكسي كه به برادر مسلمانش احسان كند به خدا احسان كرده است.
صدوق از مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
«ايما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج اليه لم يذقه الله من طعام الجنة ولا يشرب من الرحيق المختوم ».[۱۱]
ترجمه: هر مؤمني كه از مؤمن ديگر مالش را مخفي كند (باوجود اينكه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشت به او نمي چشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم مي سازد.
اين نوع رسيدگي به امور مسلمين و دستگيري از درماندگان آنها يك وظيفه عمومي مسلمانان است، ولي برخي از آنان كه از لحاظ تقوي و انسانيت مراتب بالاتري دارند، ديگران را بر خويشتن مقدم مي دارند و خود را براي آسايش ديگران به زحمت مي اندازند به اين معني زندگي را بر خود تنگ مي گيرند تا ديگران را به آسايش برسانند و آنچه دارند به نيازمندان مي بخشند.
پس اقتصاد اسلامي هيچ گونه برخورد با اخلاق و فضيلت ندارد و در هر شرائط اولويت با اخلاق مي باشد ولي در ساير مكتبهاي اقتصادي دنيا، مساله درست بر عكس است يعني همه جا اولويت با اقتصاد است و تا زماني فضائل و سجاياي انساني را بكار مي بندند كه سد راه منافعشان نشود واگر روزي مشاهده كردند كه بين اخلاق و اقتصادشان ناسازگاري وجود دارد، به ارزشهاي انساني و مكارم اخلاق پشت پا مي زنند، رهبران اين مكتبها اخلاق را تنها از ديدگاه مادي مي نگرند و چگونگي آن را منحصرا وابسته به كيفيت روابط توليد و تابع خصوصيات اقتصادي مي دانند.
رعايت اعتدال در انفاق و بخشش
آئين مقدس اسلام مسلمانان را به رعايت اعتدال و ميانه روي دعوت مي كند و حتي در انفاق و بخشش هم توصيه اش اين است كه بايد دور از هرگونه اسراف و سختگيري باشد.
چنانكه قرآن مجيد به يكي از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن » كه اعتدال و دوري از هرگونه افراط و تفريظ در كارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره كرده مي فرمايد:
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما.[۱۲]
ترجمه: آنها كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مي كنند و نه سخت گيري، بلكه درميان اين دو حد اعتدالي دارند).
يعني آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت گيري دارند نه آنچنان بذل و بخششي كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهره مند نشوند.
در تفسير «اسراف » و «اقتار» كه نقطه مقابل يكديگرند مفسران سخنان گوناگوني گفته اند كه روح همه آنها به يك موضوع برمي گردد و آن اينكه «اسراف » آن است كه بيش از حد و در غير حق و بيجا مصرف گردد و «اقتار» آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
امام صادق عليه السلام در روايتي تشبيه جالبي براي «اسراف » و «اقتار» و «حد اعتدال » به كار برده است، هنگامي كه آن حضرت ا ين آيه را تلاوت فرمود: مشتي سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود اين همان «اقتار» و سخت گيري است، سپس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن را به روي زمين ريخت و فرمود: اين «اسراف » است بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود به طوري كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش باز ماند و فرمود اين همان «قوام » و حد وسط است.[۱۳]
از آنجا كه رعايت اعتدال در همه چيز حتي در انفاق و كمك به ديگران، شرط است در آيه ديگر مي فرمايد:
و لا تجعل يدك مغلولة الي عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا.[۱۴]
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (وترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيري واز كار فروماني.
اين تعبير كنايه لطيفي است از اين كه دست دهنده داشته باش و همچون بخيلان كه گوئي دستهايشان به گردنشان با غل و زنجير بسته اند و قادر به كمك وانفاق نيستند،مباش. واز سوي ديگر، دست خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بي حساب مكن تا سبب شود از كار بماني و مورد ملامت اين و آن قرار گيري.
در شان نزول اين آيه آمده است كه پيامبرصلي الل.ه عليه وآله در خانه بود سائلي بر در خانه آمد چون چيزي براي بخشش آماده نبود، و او تقاضاي پيراهن كرد، پيامبرصلي الل.ه عليه وآله پيراهن خود را به او داد و همين سبب شد كه پيامبر نتواند آن روز براي نماز به مسجد برود. اين پيشامد زبان كفار را باز كرد گفتند: محمد خواب مانده و يا مشغول لهو و سرگرمي است و نمازش را به دست فراموشي سپرده است و به اين ترتيب اين كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پي داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آيه فوق نازل گرديد و به پيامبرصلي الل.ه عليه وآله هشدار داد كه اين كار تكرار نشود.[۱۵]
امام صادق عليه السلام فرمود: «ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغني ».[۱۶]
ترجمه: اسراف و ولخرجي موجب فقر و ميانه روي باعث غني مي گردد.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «الكمال كل الكمال في ثلاثة فذكر في الثلاثة التقدير في المعيشة ».[۱۷] ترجمه: كمال در سه چيز است: از جمله حساب در زندگي.
امام باقرعليه السلام فرمود: «ما خير في رجل لا يقتصد في معيشته ما يصلح لا لديناه ولا لآخرته ».[۱۸] ترجمه: خير و خوبي در كسي كه در زندگي خود ميانه رو نيست، وجود ندارد. زيرا اين كار نه براي دنياي او فائده دارد و نه براي آخرتش.
علي عليه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف ».[۱۹] ترجمه: از كرامت انساني است كه اسراف نكند و ميانه رو باشد.
در روايتي آمده است كه مردي وارد خدمت امام صادق عليه السلام شد و تقاضاي وام كرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائي مهلت دهد.
امام صادق عليه السلام از او پرسيد آيا به هنگام برداشت محصول آن را پرداخت خواهي نمود؟
گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود كسب و تجارت ادا خواهي كرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زماني كه متاعي بفروشي؟ گفت: نه به خدا قسم. (يعني متاع قابل فروش هم ندارم) امام همين كه ديد كاملا نيازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له في اموالنا حقا» دراين صورت تو از كساني هستي كه خداوند در اموال ما براي تو حقي قرار داده است.
امام مبلغي به او داد و توصيه فرمود كه:
«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و كن بين ذلك قواما ان التبذير من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذيرا و قال ان الله لا يعذب علي القصد».[۲۰] ترجمه: از خدا بترس نه اسراف كن و نه سختيگري و روشي ميان اين دو برگزين زيرا «اسراف » از «تبذير» است خداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذير مكن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر ميانه روي كسي را عذاب نمي دهد.


[۱] . «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس منهم و من سمع رجلا ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم ».
[۲] . فروع كافي، ج ۱، ص ۱۷۶ – (نوادر الصدقة).
[۳] . اشاره به آيه ۳۹ از سوره «الفتح »
[۴] . اصول كافي، ج ۲، ص ۳۶۶ -المحاسن، ص ۹۹.
[۵] . كافي، ج ۲، ص ۳۶۷ – عقاب الاعمال، ص ۲۳ – المحاسن، ص ۱۰۰.
[۶] . كافي، ج ۲، ص ۳۶۷.
[۷] . سوره ماعون.
[۸] . تفسير نورالثقلين، ج ۵، ص ۶۷۹.
[۹] . تفسير نورالثقلين، ج ۵، ص ۶۷۹.
[۱۰] . الفقيه، ج ۲، ص ۱۹۷ و ۱۹۸ – وسائل، ج ۱۱، ص ۶۰۰.
[۱۱] . عقاب الاعمال، ص ۲۳ – المحاسن، ص ۱۰۰.
[۱۲] . سوره فرقان، آيه ۶۷.
[۱۳] . تفسير نورالثقلين، ج ۲، ص ۲۹ – وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲.
[۱۴] . سوره اسراء، آيه ۲۹.
[۱۵] . تفسير نمونه، ج ۱۲، ص ۹۱ و ۹۲.
[۱۶] . وسائل الشيعة، ج ۱۲، ص ۴۱.
[۱۷] . وسائل الشيعة، ج ۱۲، ص ۴۲.
[۱۸] . وسائل الشيعة، ج ۱۲، ص ۴۲.
[۱۹] . تفسير عياشي، ج ۲، ص ۲۸۸.
[۲۰] . تفسير عياشي، ج ۲، ص ۲۸۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *